کمال خجندی| مغازه کوچک حمیدآقا عشقی، یکی از سیچهل مغازه انگشترفروشی «پاساژ فیروزه» در چهارراه شهداست و این پاساژ فیروزه نیز میراثدار بازار قدیمی «سنگتراشها» ست که برای قرنها پهلوبهپهلوی حرم مطهر قرار داشته و حالا تنها خاطرهای از آن باقی مانده است.
قدیمیهای پاساژ فیروزه، بازار سنگتراشها را یادشان است. «حمید عشقی»، اما آنقدرها سنوسال ندارد که آن بازار و آن حجرهها را یادش بیاید. میگویند کار سنگهای قیمتی، کار عشق است و حمیدآقا عشقی نزدیک به دو دهه از عمرش را گرفتار همین عشق بوده است؛ آنقدر که درکنار کارگاه تولید الکتروموتور، حجرهای هم در پاساژ فیروزه اجاره کند و بیفتد در کار خریدوفروش انگشتر و نگین و تسبیح.
حمیدآقا یک عشق دیگر هم دارد؛ عشق «شجر». او مجموعهای از نگین دارد که توی هرکدامشان طرحی افتاده است که شبیه چیزی است؛ از طرحهایی که میشود آنها را شبیه یک «نام» دید تا طرحهایی شبیه «شمایل». مجموعه شجرها، جزئی از انبوه نگینهایی است که در مغازه کوچک حمیدآقا، ردیف شدهاند کنار هم.
- آقای عشقی! نگینها چرا قیمتی هستند؟ چه دارند که آدمها بابتش پول میدهند و میخرند؟
نگینها بابت دو چیز خریدوفروش میشوند؛ یکی قشنگیشان است. سنگها همه قشنگ هستند، اما آنها که قشنگتر هستند، نگین میشوند. چیز دیگری که نگین را ارزشمند میکند، خواص آن است. خیلی از آنها که انگشتر دستشان میکنند، بهخاطر خواصی است که نگین آن دارد.
بخشی از این باورها مذهبی است؛ مثلا روایت شده است که دست کردن انگشتر عقیق، ثواب دارد یا مثلا گفته میشود همراه داشتن فلان نگین، رزقوروزی را زیاد میکند. هرکدام از اینها باعث میشود آدمها بیایند و انگشتر بخرند.
اینها هرکدامشان میتواند یک سنگ را تبدیل به یک نگین قیمتی کند. نگینها از هر سنگی که باشند، بابت نوع رنگشان یا خلوص سنگشان، یکدست بودنشان و... قیمتشان، کموزیاد میشود. تنوع سنگها هم بسیار زیاد است؛ هرکدام از سنگها هم انواعواقسامی دارد.
همین فیروزه نیشابور را ببینید؛ ۱۰۰ فیروزه نیشابور را میتوانید کنار هم بگذارید که رنگشان با هم متفاوت است. همهشان فیروزهای هستند، اما با هم تفاوت دارند. صدتا چیست؟ هزار رنگ مختلف را میشود در بین فیروزههای نیشابور پیدا کرد، فقط هم رنگ نیست؛ رگههای داخل سنگ هم مسئلهای است.
فیروزه یکدست، «فیروزه عجمی» است. فیروزهای که رگههای سنگ داخلش باشد، «فیروزه شجری» است. خود فیروزه شجری باز انواعواقسام دارد؛ «فیروزه شجری ساده»، «فیروزه لانهزنبوری»، «فیروزه رگهطلایی» و...
حالا این فقط فیروزه نیشابور است، اما فیروزههای دیگری هم داریم؛ «فیروزه کرمان»، «فیروزه دامغان»، «فیروزه سمنان» و... غیر از اینها «فیروزه مصری» است که شبیهترین نوع به فیروزه نیشابور است و اگر مشتری خبره نباشد، ممکن است فیروزه مصری را بهعنوان فیروزه نیشابور به او بفروشند. «فیروزهآمریکایی» هم هست. همچنین «فیروزه چینی» که فیروزه مرغوبی نیست و به درد نمیخورد.
فیروزه را مثال زدم که سنگ آشنایی است و رنگش را هم همه میدانیم که فیروزهای است. حالا همین فیروزه را بگذارید کنار دهها سنگ باارزش دیگر، آنوقت حساب کار دستتان میآید که در بازار نگین و انگشتر چه خبر است.
- فقط فیروزه اینقدر متنوع است یا باقی سنگها هم همینطوری هستند؟
همه سنگها همینطوری هستند. هرکدام طیفی از رنگها را دارند، مدلهایشان با هم متفاوت است و هرکدام، قیمتی دارند. در سنگ فیروزه، مرغوبترین و بهترین و گرانترین فیروزه، فیروزه نیشابور است. هیچ فیروزهای، ایرانی و غیرایرانی، با فیروزه نیشابور برابری نمیکند. اما در عقیق، بهترین و مرغوبترین عقیق، «عقیق یمنی» است. کنار آن، «عقیق خراسانی» را هم داریم، «عقیق چینی» و «عقیق هندی» که قیمت کمتری دارند.
- عقیق خراسانی، واقعا خراسانی است؟
بله. چند تا معدن عقیق در خراسان داریم؛ در بایگ تربتحیدریه و در فردوس؛ البته عقیق خراسانی، رنگش مثل عقیق یمنی نیست. عقیق یمنی بهطور طبیعی، همانطور خدادادی، رنگش قهوهای است؛ یک نوع قهوهای که همان رنگ معروف عقیق است و کمی هم به سرخی میزند. اما عقیق خراسانی، شیریرنگ است.
اصطلاحا میگویند سفید است. نگینتراشها عقیق خراسانی را رنگ میکنند. رنگ کردن عقیق، باز خودش ماجراهایی دارد. بیشترش هم مواد شیمیایی است. قدیمتر تنها رنگی که میزدند به عقیق خراسانی، همان رنگ معروف عقیق بود، اما این سالها رنگهای دیگری هم میزنند مثل رنگ قرمز یا سبز.
- برای شما قابل تشخیص است که کدام نگین، رنگش طبیعی است و کدام نگین، رنگ شده است؟
بله، کار ما همین است، اما خب، رنگ کردن هم خودش مهارتی میخواهد و بعضی سنگها چنان حرفهای رنگ شدهاند که تشخیصش، سخت است.
- غیر از عقیق، دیگر چه سنگهایی در بازار نگین، بیشتر خریدوفروش میشود؟
سنگ که زیاد است؛ مثل کبود یمنی، زمرد، زبرجد، یاقوت، باباقوری، حدید، آماتیس، الکساندریت و...، اما «شجر» هم بازار خوبی دارد.
- شجر چه سنگی است؟
شجر که به عربی یعنی درخت، اینطوری است که بعضی سنگها، بیشتر هم همین عقیق، داخلش رگههایی است که مثل درخت است؛ نه که همیشه هم مثل درخت باشد، نه. طرحهای مختلفی دارد. کلا هر سنگی که در زمینه اصلی آن، یک نقش و طرح دیگری هم افتاده باشد، میشود شجر. این طرح و نقشها هم اصلا شبیه هم نیست. هرکدام به شکلی است. شجر، خیلی متنوع است. شاید بشود گفت از هر شجری، فقط یکی در دنیاست.
حالا این وسط، گاهی آن طرح و نقشها شبیه چیزی میشود. بهاصطلاح میگویند شجر، تصویر دارد. دیگر، آن موقع، شجر وخیلی قیمتی میشود؛ مثلا ممکن است یک نگین عقیق خراسانی، ۱۵۰ هزار تومان باشد، ۲۰۰ هزار تومان باشد، اما شجری هم داریم همان اندازه که قیمتش ۱۵ میلیون تومان است، ۲۰ میلیون تومان است، ۵۰ میلیون تومان است.
- پس شجرها، دنیای خودشان را دارند؟
بله. من شجرهایی دارم که ۲۰۰ میلیون هم نمیفروشمشان. تازه اینها شجرهایی است که کنار، نگه داشتهام برای خودم. علاقه دارم به شجر و هرجا شجر مناسبی ببینم، میگیرم و میگذارم کنار. الان یک مجموعه متنوع دارم از شجرها با انواعواقسام طرحها. حالا میان همه آن شجرها، چند تا شجر دارم که قیمت نمیخورند.
- چرا؟ چه طرحی دارند که اینقدر قیمتی شدهاند؟
یکیشان، شمایل یک انسان است که انگار یک هاله نور، دورش را گرفته است. گوشه آن شجر، یک نقطه است که اگر با ذرهبین نگاهش کنید، میتوانید کلمه «علی» را در آن بخوانید. من اسم این شجر را گذاشتهام «تمثال بیمثال امیرالمؤمنین (ع)». دنیا را هم به من بدهند، این شجر را نمیفروشم.
حالا که میخواهم شجرهایم را نشانتان بدهم همینجا، یک نکته را بگویم و آن، اینکه اشتباه نشود؛ اینها صرفا سنگ هستند و اتفاقی رگههای داخل آن، شبیه طرح یا نوشتهای شدهاند. این اصلا به این معنا نیست که آن بزرگوارها مثلا خواستهاند قدرتشان یا کرامتشان را نشان ما بدهند. نه، هیچ این حرفها نیست. عنایت و کرامت ائمهاطهار (ع) شأن دیگری دارد و هیچ دلیلی ندارد که ما از طرح داخل یک سنگ، بخواهیم مثلا عظمتی برای آن حضرات درنظر بگیریم.
وجود مقدس حضرت امیر (ع) بینیاز از این حرفهاست، وجود مقدس سیدالشهدا (ع) هم همینطور. من اگر حرفی میزنم و این نقش داخل سنگ را شبیه چیزی میبینم، برای دل خودم است. دوست دارم اینطوری ببینم که این طرح، شبیه شمایل حضرت امیر (ع) است که صورت منورشان، در هاله نور، غرق است. اینها را میگویم تا خداینکرده کسی از دیدن این سنگها و طرحها دچار اشتباه نشود. تقدسی اگر هست، در خود ائمهاطهار (ع) است و لاغیر. اینها فقط سنگ است. همین.
- دیگر چه شجرهایی دارید؟
یک شجر دیگر دارم که عبارت «یاحسین (ع)» در آن است. یک عقیق شجر است و شجر آن، طوری است که عبارت «یاحسین (ع)» را به ذهن میرساند. یکی دیگر از شجرهایم، یک عقیق سبز است که نقش گنبد و پرچم دارد. این را خودم خیلی دوست دارم. عقیق سبز، خیلی کم پیش میآید که شجری باشد یا به قول ما، لک داشته باشد. حالا این عقیق، شجرش طوری است که انگار نقش گنبد و پرچم دارد. شجری دارم که عبارت «حسین (ع)» در آن دیده میشود.
از اینکه بگذریم، شجرهایی دارم که طرح آنها، شبیه سر حیوان است؛ مثلا شجری دارم که سر گرگ است و اگر کسی قیمت مناسبی پیشنهاد کند، میفروشمشان. اما آن چند شجری که اول گفتم، آنها را نمیفروشم. تنها شجری که دلم میخواهد واگذارش کنم، همان شجر عقیق سبز است که نقش گنبد و پرچم دارد.
دلم میخواهد این انگشتر در موزه حرم مطهر جا بگیرد. این، اصلا جایش آنجاست. اگر موزه آستانقدسرضوی بیاید پای کار، من حاضرم این انگشتر را به آنها بفروشم. فقط به آنها واِلا این انگشترها، هیچکدامشان قیمت نمیخورد و فروشی نیست.
* این گزارش پنجشنبه ۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۰۲ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.